با سعدی در گلستان؛ باب اول حکایت شانزدهم: دوست آن دانم که گیرد دست دوست/ در پریشان حالی و درماندگی (+صدا)
تاریخ انتشار: ۱۶ دی ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۴۵۹۸۱۴
عصر ایران؛ یکی از رفیقان شکایت روزگار نامساعد به نزد من آورد که کفاف اندک دارم و عیال بسیار و طاقت بار فاقه نمیآرم، بارها در دلم آمد که به اقلیمی دیگر نقل کنم تا در هر آن صورت که زندگانی کرده شود کسی را بر نیک و بد من اطلاع نباشد.
این حکایت را اینجا با خوانش آقای خدیر بشنوید
کد صوت دانلود صوت اصلیبس گرسنه خفت و کس ندانست که کیست
بس جان به لب آمد که بر او کس نگریست
باز از شماتت اعدا بر اندیشم که به طعنه در قفای من بخندند و سعی مرا در حق عیال بر عدم مروّت حمل کنند و گویند:
مبین آن بی حمیّت را که هرگز
نخواهد دید روی نیکبختی
که آسانی گزیند خویشتن را
زن و فرزند بگذارد به سختی
و در علم محاسبت چنان که معلوم است چیزی دانم اگر به جاه شما جهتی معین شود که موجب جمعیت خاطر باشد بقیت عمر از عهده شکر آن نعمت برون آمدن نتوانم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
کس نیاید به خانه درویش
که خراج زمین و باغ بده
یا به تشویش و غصه راضی باش
یا جگربند پیش زاغ بنه
گفت: این مناسب حال من نگفتی و جواب سؤال من نیاوردی. نشنیدهای که هر که خیانت ورزد پشتش از حساب بلرزد؟
راستی موجب رضای خداست
کس ندیدم که گم شد از ره راست
و حکما گویند: چهار کس از چهار کس به جان برنجند حرامی از سلطان و دزد از پاسبان و فاسق از غماز و روسپی از محتسب و آن را که حساب پاک است از محاسبه چه باک است؟
مکن فراخ روی در عمل اگر خواهی
که وقت رفع تو باشد مجال دشمن تنگ
تو پاک باش و مدار از کس ای برادر باک
زنند جامه ناپاک گازران بر سنگ
گفتم: حکایت آن روباه مناسب حال توست که دیدندش گریزان و بیخویشتن، افتان و خیزان. کسی گفتش: چه آفت است که موجب مخافت است؟ گفتا: شنیدهام که شتر را به سخره میگیرند.
گفت: ای سفیه شتر را با تو چه مناسبت است و تو را بدو چه مشابهت؟ گفت: خاموش که اگر حسودان به غرض گویند شتر است و گرفتار آیم، که را غم تخلیص من دارد تا تفتیش حال من کند؟ و تا تریاق از عراق آورده شود مارگزیده مرده بوَد. تو را همچنین فضل است و دیانت و تقوی و امانت امّا متعنتان در کمینند و مدّعیان گوشهنشین؛ اگر آن چه حسن سیرت توست به خلاف آن تقریر کنند و در معرض خطاب پادشاه افتی در آن حالت که را مجال مقالت باشد؟ پس مصلحت آن بینم که ملک قناعت را حراست کنی و ترک ریاست گویی.
به دریا در منافع بیشمار است
و گر خواهی سلامت، بر کنار است
رفیق این سخن بشنید و به هم بر آمد و روی از حکایت من در هم کشید و سخنهای رنجشآمیز گفتن گرفت یکی چه عقل و کفایت است و فهم و درایت قول حکما درست آمد که گفتهاند: دوستان به زندان به کار آیند که بر سفره همه دشمنان دوست نمایند.
دوست مشمار آن که در نعمت زند
لاف یاری و برادر خواندگی
دوست آن دانم که گیرد دست دوست
در پریشان حالی و درماندگی
دیدم که متغیّر میشود و نصیحت به غرض میشنود به نزدیک صاحب دیوان رفتم به سابقه معرفتی که در میان ما بود و صورت حالش بیان کردم و اهلیت و استحقاقش بگفتم تا به کاری مختصرش نصب کردند چندی بر این بر آمد لطف طبعش را بدیدند و حسن تدبیرش را بپسندیدند و کارش از آن درگذشت و به مرتبتی والاتر از آن متمکن شد همچنین نجم سعادتش در ترقی بود تا به اوج ارادت برسید و مقرّب حضرت و مشارٌ الیه و معتمدٌ علیه گشت بر سلامت حالش شادمانی کردم و گفتم:
ز کار بسته میندیش و دل شکسته مدار
که آب چشمه حیوان درون تاریکی است
الا لا یجأرَنَّ اخو البلیّة
فللرّحمنِ الطافٌ خَفیّه
منشین ترش از گردش ایام که صبر
تلخ است ولیکن بر شیرین دارد
در آن قربت مرا با طایفهای یاران اتفاق سفر افتاد چون از زیارت مکه باز آمدم دو منزلم استقبال کرد ظاهر حالش را دیدم پریشان و در هیأت درویشان. گفتم چه حالت است؟ گفت: آن چنان که تو گفتی طایفه ای حسد بردند و به خیانتم منسوب کردند و ملک دام مُلکُه در کشف حقیقت آن استقصا نفرمود و یاران قدیم و دوستان حمیم از کلمه حق خاموش شدند و صحبت دیرین فراموش کردند.
نبینی که پیش خداوند جاه
نیایشکنان دست بر بر نهند
اگر روزگارش در آرد ز پای
همه عالمش پای بر سر نهند
فی الجمله به انواع عقوبت گرفتار بودم تا در این هفته که مژده سلامت حجاج برسید، از بند گرانم خلاص کردند و ملک موروثم خاص. گفتم: آن نوبت اشارت من قبولت نیامد که گفتم عمل پادشاهان چون سفر دریاست خطرناک و سودمند، یا گنج برگیری یا در طلسم بمیری.
یا زر به هر دو دست کند خواجه در کنار
یا موج روزی افکندش مرده بر کنار
مصلحت ندیدم از این بیش ریش درونش به ملامت خراشیدن و نمک پاشیدن بدین کلمه اختصار کردم:
ندانستی که بینی بند بر پای
چو در گوشت نیامد پند مردم
دگر ره چون نداری طاقت نیش
مکن انگشت در سوراخ کژدم
کانال عصر ایران در تلگرام بیشتر بخوانید: با سعدی در گلستان؛ باب اول حکایت سیزدهم؛ مجال سخن تا نبینی ز پیش/ به بیهوده گفتن مبر قدر خویش (+صدا) با سعدی در گلستان؛ باب اول، حکایت چهاردهم؛ سستی پادشاه و پشت کردن لشکر (+صدا) با سعدی در گلستان؛ باب اول/ حکایت پانزدهم؛ آنان که به کنج عافیت بنشستند/ دندان سگ و دهان مردم بستند (+صدا)منبع: عصر ایران
کلیدواژه: سعدی گلستان شعرخوانی سعدی در گلستان باب اول
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.asriran.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «عصر ایران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۴۵۹۸۱۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
«شیخ اجلّ» یکی از چهار عنصر ادبی ایران است
آیین اختتامیه هفته بزرگداشت «سعدی شیرازی» روز پنجشنبه ششم اردیبهشت ماه ۱۴۰۳ در تالار اجتماعات شهید مطهری انجمن آثار و مفاخر فرهنگی برگزارشد. در این مراسم حسن انوری مصحح گلستان سعدی و عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی، محمود شالویی رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، بلرام شکلا ریاست مرکز سفارت هند در جمهوری اسلامی ایران و جمعی از ادیبان و دوستداران زبان و ادب فارسی حضور داشتند.
رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی با تاکید بر اینکه سعدی از بزرگترین و شاخصترین ادیبان جهان به شمار میآید، در این باره توضیح داد: شعر سعدی با وسعت اطلاعات او در حوزههای مختلف به خصوص تجربیات او در امر گردشگری از او شخصیت خاصی ساخته بود، شعر سعدی در موضوعات مختلف سروده شده است، کمتر موضوعی میتوان پیدا کرد که سعدی درباره آن سخن نگفته باشد.
محمود شالویی با بیان اینکه سعدی آثار مهم زمان خود را هم مورد بررسی قرار داده است، ادامه داد: ابوالحسن سَریّ بن المُغَلَّسی السَقَطی معروف به سری سقطی یکی از عرفای بزرگ جهان اسلام است که یکی از اتفاقهای زندگی او در کتاب تذکرة الاولیای عطار نیشابوری هم ذکر شده است.
وی افزود: سعدی با بغداد و مردم آنجا آشنایی کامل دارد، زیرا ۵۰ سال در شهر بغداد زندگی کرده است. سقطی در بازار بغداد مغازه داشت. یک روز خبردادند که بازار بغداد گرفتار شعله و آتش شده است. سقطی پرسید آیا دکان من هم دچار آتش شد؟ گفتند نه دکان تو آسیب ندید و سقطی گفت «الحمدلله» و ۳۰ سال برای این لفظ استغفار کرد. زیرا او فقط به خود اندیشیده بود و به دیگران که زندگی خود را از دست داده بودند، اهمیت نداده بود.
شالویی با تاکید بر اینکه جشنوارهها و توجه به بزرگان در دوره جدید در مدت زمان یک هفته تا ۱۰ روز انجام میشود، ادامه داد: آغاز برنامههای سعدی در روز جمعه ۳۰ فروردین در آرامگاه سعدی بوده است، تا امروز که اختتامیه آن برگزار میشود. به کوشش انجمن آثار و مفاخر فرهنگی از اول اردیبهشت ماه جاری مصادف با روز بزرگداشت سعدی، به مدت یک هفته، رویدادهای مختلف و متنوعی با همکاری اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی و مجموعه سعدیه شیراز، دانشگاه علامه طباطبائی (ره)، موسسه فرهنگی اکو و سفارت هندوستان در ایران، در پاسداشت مقام فرهنگی، ادبی و حکمی این شاعر بلندآوازه ایرانی برگزار شده است.
مصحح گلستان سعدی که نسخههای متعدد سعدی را مورد بررسی قرار داده نیز در این آئین در این باره توضیح داد: در بررسی نسخههای خطی که در اختیار غلامحسین یوسفی بود و خانواده ایشان به دست من رساندند، بخش بزرگی از تحقیقاتم را انجام دادم.
به گفته حسن انوری، فارسی، انگلیسی، یونانی و ایتالیایی را میتوان بزرگترین چهار زبان آن زمان دانست، هرچند امروزه کارکرد قبلی را ندارند، اما هنوز هم جز چهارزبان اصلی بشر هستند.
ریاست مرکز سفارت هند در جمهوری اسلامی ایران نیز با بیان اینکه هندوستان یکی از مهدهای زبان فارسی بوده است، ادامه داد: فارسی در هندوستان ۷۰۰ سال زبان رسمی بود. در این میان سعدی مطرحترین شاعر در هندوستان بود. هنوز هم بسیاری یادگیری زبان فارسی را با استفاده از گلستان و بوستان سعدی شروع میکنند.
بلرام شکلا با اشاره به کتاب یکی از نویسندگان بزرگ هندوستان، گفت: او در کتابش از سعدی با عنوان «مهاتما شیخ سعدی» نام میبرد. مهاتما صفتی به معنی بزرگ است که معمولا همراه گاندی نوشته میشود.
وی ادامه داد: برخی میگویند سعدی به هندوستان سفر نکرده است، در حالی که در بوستان حکایتی داریم که سعدی در هندوستان به عنوان برهمن بخشی از زندگی را گذرانده است و درباره گجرات، شمشیر و فلفل هند سخنانی بیان کرده است.
شکلا با اشاره به اهمیت شاعران برای ایرانیان، بیان کرد: به عنوان یک خارجی وقتی به ایران میآیم و میبینم که چقدر به شاعران خود احترام میگذارند، شگفت زده میشودم. ایرانیان همیشه بهانهای میآورند تا به یاد شاعران باشند، خیابان و مترو را به نام شاعران نامگذاری میکنند و برنامههایی درباره شاعران برگزار میکنند. ما باید این اقدامات ایرانیان درباره شاعران را یاد بگیریم. این دلیل بزرگی برای دوست داشتن ایران است.
بلرام شکلا ریاست مرکز سفارت هند در جمهوری اسلامی ایران
در پایان این مراسم از حسن انوری و همسر غلامحسین یوسفی قدردانی شد.